نوشته اصلی توسط
سهيل
نکاح شغار
در فقه اسلامی نکاح شغار همان نکاح بدل عوضی ودر اصطلاح عوام موخی نیز گفته شده.( معنی لغوی شغار بمعنی خالی بودن است و اینجا بمعنی ازدواج خالی از مهریه است) ونکاح شغار یکی از محرماتی است که پیامبر اسلام صریحا منع فرموده است: یعنی خالی ساختن زن از عزت وآبرو خالی از صلاحیت وخالی از حق مهر خالی از خوشی وسعادت وخالی از اینده.
فتوای شیخ عبد العزیز ابن باز مفتی شهیر عر بستان سعودی در مورد نکاح عوضی یا شغار:
ترجمه:دونفر اتفاق کردند یعنی به تفاهم رسیدند تا خواهران یکدیگر را به نکاح بگیرند حکم این نکاح چه هست؟
جواب: این نکاح بنام نکاح شغار یاد میشود وآن حرام است بخاطر یکه پیامبر بزرگوار اسلام آنرا نهی فرموده است:
نکاح شغار آن است که شخصی دختر، خواهر ویا کسیکه ولایت آنرا دارد به نکاح کسی در میآورد تا جانب مقابل هم کسی را که ولایت آنرا دارد به عقد نکاح جانب مقابل در آورد.(این عقد فاسد است برابر است که مهر ذکر شده باشد ویا خیر چون رسول خدا آنرا مطلقا منع نموده است(خداوند ج فرموده است( آنچه را رسول بشما میدهد ویا میگوید بگیرید واز آنچه منع فرموده خود داری ورزید سوره حشر)
در حدیث پیامبر بزرگوار اسلام شغار را نهی کرده است: ویا اینکه فرموده است در دین اسلام نکاح بنام شغار وجود ندارد... توضیح: چون شغار یکی از رسومات وعادات دورۀ جاهلیت قبل از اسلام بوده حضرت پیامبراسلام آنرا با یک حدیث قولی که مفهوم آن عام وقطعی است منع فرموده ...مانند میراث بردن زنها که قبل از اسلام برادر زن برادر را به میراث میبرد قرآن شریف با ندای روشن{ لا ترثواالنساء کرها ) آنرا حرام قرار داد واما این رسم جاهلیت تا هنوز در برخی مناطق افغانستان وجود دارد.
شغار عبارت از نکاحی است که کسی خواهر ویا دختر خودرا به نکاح کسی در میآورد تا جانب مقابل نیز عین عمل را انجام دهد ومسئله مهر را ذکر نمیکند. اما در حدیث شریف این نکاح مطلقا نهی شده برابر است برایش مهر معین کنند ویا خیر.شرط در مبادله دلیل اصلی فساد است چون این شرط باعث میشود زنها بخاطر رضا مندی اولیاء به ازدواجی تن دهند که قطعا راضی نیستند.این نهایت منکر وزشت وظلم است.هردو طرف از مهر محروم میشوند.گذشته از آن نزاع ها وخصومت های را باعث میشود که از قبل قابل پیشبینی است.
ا احمد وابو داود در یک روایت صحیح از عبدالرحمن بن هرمز نقل کرده اند که عباس فرزند عبدالله نواسه عباس دختر خودرا به عقد نکاح عبدالرحمن بن حکم در آورد ودر مقابل عبدالرحمن دختر خودرا به عقد نکاح عباس در آورد وهردو مهر هم تعین کردند. معاویه ابن ابوسفیان که دران وقت خلیفه مسلمین بود به مروان نوشت بین ایشان تفریق صورت گیرد چون این نکاح همان شغاری است که پیغمبر خدا نهی فرموده است.
این حادثه در وقت معاویه صورت گرفت وشغار بر اساس احادیث وارده که قبلا تذکر رفت به شدت منع شده. با آنکه عبا س وعبدالرحمن مهر را هم تعین کرده بودند اما معاویه گفت: این نکاح با مهر وبدون مهر از طرف پیامبر اسلام نهی شده باید تفریق ویا فسخ صورت گیرد. معاویه به ادبیات زبان عربی خیلی وارد بود وازین فرموده رسول خدا مفهوم قطعی ممنوعیت را استنباط کرده به توجیه وتحلیل نیاز نیست. لذا عقل تراشی در برابر نص صریح حدیث هم جائز نیست. نقل این فتوا بخاطر این بود تا دوستان گمان نکنند دین ومذهب این نکاح را توجیح میکنند، به هیچ صورت، تنها مبلغی که طرفین به خطیب میدهند با عث سکوت ورواج این نکاح شنیع شده ورنه شرعاَ این نکاح باطل است. مسلمانان باید از آن اجتناب ورزند چون با زن زندگی میکنند که نکاح شان صحت ندارد.
خلاصه نظر یه علماء درباره نكاح شغار
جمهور علما بدین دو حدیث و روایت، استدلال كرده و میگویند نكاح شغار اصلا منعقد نمیشود و باطل است. و اما ابوحنیفه رح گفته: اگر طرفین راضی باشند نكاح صحیح است و برای هریك از دخترها و زنها “مهر المثل” بر شوهر او واجب میگردد. چون هر دو مرد چیزی را بنام مهریه نام برده اند كه صلاحیت مهریه واقع شدن را ندارد، قرار دادن زنی در برابر زن دیگر مال نیست تا مهریه واقع شود. فساد و تباهی دراین عقد به مهریه بر می گردد و فساد آن موجب فساد عقد نمیشود، همانگونه كه زنی را بر شراب یا خوك عقد كند و شراب یا خوک را مهریه او قرار دهد كه در اینصورت عقد فسخ نمیگردد و “مهر المثل” بر او واجب میشود. نتیجه هرگاه رضا مندی را شرط بگیریم هیچ زنی به چنین نکاح تن نمیدهد که وسیله شود برای هوس رانی دیگران لذا نظریه امام ابوحنیغه جمع جمهور دلالت بر باطل بودن این نکاح دارد.
چرا نكاح شغار نهی شده و دلیل آن چیست؟
علما در علت نهی ازآن اختلاف دارند، بعضیگفتهاند: علت آن تعلیق و توقیف عقد است ومعلق بودن درعقد نكاح صحیح نیست، چون عقد باید قطعی باشد، و در اینجا چنین نیست زیرا میگوید: ازدواج دخترم منعقد نمیشود تا اینكه ازدواج دخترت منعقد نشود“
درین نکاح عزت وحرمت انسان پایمال میشود، چون دختران و زنان را اولیائی شان مانند متاعی بی ارزشی معاوضه میکنند. این نکاح نکاح معلق و مشروط است که به رضا مندی و احساس زنان قطعا وقعی گذاشته نمیشود. تنها یک نکاح را با نکاح دیگر معلق میسازند نه خواست ورضای دختران را. وهمچنین از مهریه که حق قانون وشرعی دختران است استفاده نمیشود. (و آتواهن صدقاتهن نحله) مهریه باید به خود زن داده شود نه متولی.
برخیگفتهاند: علت فساد آن، مشاركت در جماع و بهرهگیری جنسی است و برخورداری از هریك ازآنها، مهریه دیگری قرار داده شده است و آن مالی نیست كه زن از آن نفع ببرد و از این راه نفعی عاید زن نمیشود، بلكه نفع و سود آن به ولی او برمیگردد، كه مالك حق تمتع و برخورداری از زن خود شده است در برابر اینكه حق برخورداری از دختر یا خواهر خود را بدیگری داده است. بدیهی است كه در این عقد بهر دو زن ظلم میشود و هیچكدام مهریهای نخواهند داشت كه ازآن سود ببرند.
مورد استعمال کلیمه شغار: عربها این کلیمه را در مورد بسیار زشت استفاده میکنند مثلا میگویند(شغر الكلب) یعنی سگ پایش را بلند كرد تا بشاشد و این نوع نكاح نیز از زشتی و قباحت بدان تشبیه شده است و نام آن را بر آن نهادهاند. مترجم